#فراموش شده ای ...

از من #برات مونده #خاطراتم

ی سالُ سِ ماهُ بیستُ [5] روز ..
گذشت
با همه چیزش ...
با التماس کردنُ، اشک ریختنُ، شب بیداریو ...
موزیک مهدی هی شد وِرد زبونم دوست دارمُ هواتو دارم ..
گذشت ماهای اوایل با جونُ دلم ..
رو شدن حقیقت بعد از ماها ..
که چی بود این ماجراها
ک با سیاست حرف زدن با رفیق
ک دوست دارم اما به فکر تو قصد تیغ
ک بعد از زَجِه
ک بشم برادر مثل بچه
ک بود غیر ممکن
برا تو هم نبود ممکن .. (عشق)
تو بودی دهن بین که بیای بهت بگم ببین که همه حرفا دروغه
ک همه حرفا دروغه دورغه
ولی نبود اعتمادی نه؟ هه
هنوزم که هنوزه کسی نیست دلش برام بسوزه
که بفهمه این دل برات چی کشیده ..
تو ک میدونی آغوشی جز تو نداشتم
تا مثل تو پیدا کنم همه جا رو گشتم
نمیدونستم نقشه ، هه
که همه ش دروغه ،هه ..
حالا اگه بیفتم به یادت این نیست که دوست دارم ... اینه چقد دوست داشتنمو خرجت کردمُ ساده بودم
بعد تو به هیچکی نکردم اعتمادی نمونه شو دیدی (که میخواست به بازی بگیره)
حالا ناراحتم چرا اون همه اشک ریختم برات، مگه چی بودی ؟